بخش ارتباطات- تهاجم فرهنگی یا بهعبارت دیگر، نبرد فرهنگی كه میتوان آنرا نوعی از سلطه دانست، پدیدهای نو و تازه تولد یافته نیست؛ كه در قرن بیستم به منصّه ظهور رسیده باشد؛ بلكه سابقهای به بلندای تاریخ دارد. این پدیده از ابتدای تاریخ زندگی اجتماعی انسان مطرح و موجود بوده است؛ چراكه از همان هنگام تقسیم شدن انسانها به حق و باطل و مسأله استكبار و سلطهطلبی در بین آنها رواج داشته است.[2] اما اگر بخواهیم تاریخ این نوع از هجوم را در كارنامهی اخیر مغربزمین بهعنوان چهره شناختهشده استعمارگری و سلطهجویی بررسی كنیم؛ باید دانست كه از زمان تجدید حیات فرهنگی(رنسانس) در غرب و ظهور اندیشه و فرهنگ جدید، ملاكها و ارزشهایی توسط مغربزمین عرضه شد، كه با فرهنگ و ارزش جوامع دیگر، تفاوت اساسی داشت. این فرهنگ جدید، زمینه را برای ظهور قدرتهای سرمایهداری و نظام كاپیتالیستی فراهم آورد. قدرتهای جدید غربی كه برای استحكام و گسترش نظام سرمایهداری خود بهمنابع دستنخورده نیاز داشتند، به استعمار سرزمینهای جهان دست زدند و كشورهای مختلف آفریقایی و آسیایی را زیر سلطه خود گرفتند؛ این استعمارگران برای تثبیت سلطه خود بر سرزمینهای جدید، به زدودن موانع فرهنگی در كشورهای زیر سلطه خود پرداختند. ساختن مدارس به سبك غربی، وارد كردن كالاهای غربی و راه انداختن جریانهای ی و مذهبی بر اساس مبانی خودشان، از جمله اقدامات آنها برای مقابله با فرهنگ بومی بود.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى که در حقیقت پیروزى اسلام بر سردمداران کفر جهانى بود و به دنیانشان داد که دین مخصوصاً اسلام مى تواند به عنوان یک قدرت جهانى علیه زورمداران دنیا عرض اندام نماید و درمقابل قدرت ها بایستد, قدرتمندان ى دنیا مخصوصاً غرب در صدد برآمدند در مقابل این فرهنگ بایستند یا آن را نابود کنند یا جلوى گسترش آن را بگیرند و یا آن را از کارایى بیاندازند. در هر مورد هجوم هایى بردند, که امروز نیزبا نوعى مشکل تر و برنده تر, تهاجم فرهنگى علیه انقلاب اسلامى در سطح جهان ادامه دارد. امروز به اعتبارى مى توان گفت صاحبان قدرت هاى برتر نظامى و صنعتى , مغول هاى ضد فرهنگ عصر حاضر وصلیبیّون قرن اتم اند, اما به جاى شیههء اسب ها و برق شمشیرها و غبار سپاه , شیعهء بى امانى است که از حلقوم رادیو وتلویزیون ها بر مى آید و برق خیره کننده اى است که از چشم دوربین ها ساطع مى شود و غبار عالمگیرى است که از امواج ماهواره بر مى خیزد. ماهواره ها و دکل ها همهء نقاط زمین را هدف بمباران فرهنگى قرار داده و از این طریق تسلط خود را بر رگ و ریشه و مغز انسان ها وارد مى کنند. امروز صاحبان قدرت هاى برتر صنعتى و نظامى در قرن بیستم دجال هاى عصرند. از هر ناى آنان آوازى , همگان را شیفتهء خود کرده , چندان که گاه بسیارى از فرهنگ سازان رافریفتهء خود مى سازد. کسانى که در برابر ظواهر پر جذبهء غرب , خودباخته اند و فرنگ را با فرهنگ یکى دانسته اند,قدر و قیمت فرهنگ اسلام و ایران و اصولاً نقش و تأثیر آن در گذشته و حال را نمى دانند یا اگر اندکى بدانند,احساس حقارتشان در پیشگاه تمدّن صنعتى و تکنیکى غرب و گاه کینه توزى هایى که بعضاً نسبت به فرهنگ و سنن خود داشته و دارند, آنان را از پذیرش حقیقت باز مى دارد. تهاجم فرهنگى به این معنا است که : دشمن مسلمانان مى خواهد منابع قدرت آنان را تحت سلطهء خویش قراردهد و از ما اذن و اجازه نمى طلبد و براى وصول به مقصود, حمله و هجوم را آغاز کرده است . هر هجوم و تهاجمى داراى شکل خاص و واجد ابزار ویژه اى است , هم چون ابزار نظامى , اقتصادى , ى و فرهنگى که ابزار فرهنگى گاه به عنوان مقدمه , گاه متمّم و مکمّل به کار برده مى شود. تهاجم فرهنگى یعنى دشمن ابزارهاى غیر نظامى و غیر اقتصادى و غیر ى را به کار مى گیرد تا افکار و آراى مردم را براى پذیرش هجوم ناگهانى یا نفوذ تدریجى به منظور تصرف و تملّک منابع و منافع مادى و معنوى آنان مهیا کند.
هاجم فرهنگی یکی از نمودهای جهانی سازی است که بنا دارد فرهنگ و تمدن غربی _ آمریکایی را بر دیگران به ویژه فرهنگ های اسلامی غالب کنند و فرهنگ های دیگر را از درون تهی نمایند. این تهاجم در رابطه با فرهنگ اسلامی _ شیعی ایرانیان از شدت بیشتری برخوردار است.واقعیت این است که تهاجم فرهنگی مقوله ای حقیقی و جدی و برنامه ریزی شده می باشد و تنها راه مبارزه با آن نیز مصونیت بخشیدن به جوانان و سایر افراد جامعه از راه تمسک به فرهنگ غنی اسلامی و ملی این مرز بوم و استفاده کارآمد از همه امکانات خصوصا" دستگاه های فرهنگی و بسیج همه اقشار مردم, براساس برنامه ای دقیق و حساب شده می باشد. بر این اساس مهم ترین راه های مبارزه با آن عبارتند از:
با توجه به اینکه دشمنان ایران اسلامی ابتدا از تهاجم فرهنگی؛ کودکان، نوجوانان و جوانان را به عنوان هدف قرار دادهاند. خانوادهها بایستی بیش از پیش نقش خود را که مقابله با تهاجم فرهنگی است به دقت مورد بررسی قرار دهند. لـذا هـمان گونه که هنگام تهاجم نظامی خود را آماده دفاع و فداکاری میکنیم، در جبهه فرهنگی هم باید با تمام امکانات به دفاع و دفع فرهنگ دشمن بپردازیم وگرنه سنگرها را یکی بعد از دیگری از دست خواهیم داد و زمانی به خود میآییم که کار از کار گذشته است. از این رو اهمیت نهاد خانواد در مبارزه با این هجمه فرهنگی دشمنان مشخص میشود. برای مقابله و مبارزه با تهاجم فرهنگی راههای بسیار زیادی در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ی ذکر شده که هر کدام دارای اهمیت خاص خود است. ولی برشمردن مؤثرترین آنها میتواند چونان تذکاری خانوادهها را سودمندتر افتد و ایشان را در این نبرد مقدس یاری دهد.
درباره این سایت